سلام بر دوستان عزیز
همونطور که قول داده بودم با نویسنده وبلاگ"نارنیا"مصاحبه ای داشتم.متن کامل مصاحبه به شرح زیر است:
چی شد که با نارنیا آشنا شدی؟
شاید این جواب تکراری به نظر بیاد اما من از بچگی عاشق داستانهای جن و
پری بودم. چیزی که امروزه "قصه های پریان" نامیده میشه. یادمه خیلی وقت
پیش، شبکه2 سریالی نشون میداد به نام "سفر به نارنیا". حتی الان نوار
ویدئوهاش رو هم دارم. بچه که بودم، سریالهایی مثل نارنیا و سامیاد خیلی
چشمم رو می گرفت و حتی اگه صد بار هم پخششون می کردن، بازم نگاهشون می
کردم. سریال نارنیا فیلمنامه خیلی خوبی داشت و ابتکارهای جالبی به کار
برده بود که توی کتاب و حتی فیلمهای جدیدش هم پیدا نمیشن. مثلا جادوگر
سفید یه چادر ظاهر می کنه و توی اون چادر از ادموند پذیرایی میکنه. تصویر
قصر خودش رو هم روی دیوار چادر ظاهر میکنه و به ادموند نشون میده. اگه
فیلمهای نارنیا جلوه های ویژه ای دارن که خیلی واقعی هستن، درعوض سریالش
برام مثل یه جور تئاتر می مونه و احساس میکنم که زنده هست. هنوزم بازی
بازیگر جادوگر سفید رو تحسین میکنم. اون سریال از نظر هنری اینقدر زیبا
بود که توی ذهنم حک شد. گذشت تا اینکه اولین فیلم سینمایی نارنیا رو
دیدم. از طریق وبلاگ "کتابخانه یک جوان" اطلاعات زیادی از نارنیا به دست
آوردم و فهمیدم که در اصل هفت تا کتاب بوده. درست سه سال پیش، خوش شانسی
بهم رو کرد و کتابهاش رو از نمایشگاه کتاب سمنان خریدم که اونم داستان
خودش رو داره. می بخشید که جوابم طولانی شد اما با چیزهایی که گفتم، می
تونم با جرأت بگم که یه جورایی از بچگی با نارنیا بزرگ شدم.
کدوم یک از شخصیت های نارنیا رو بیشتر دوست داری؟
راستش دقیق نمیتونم بگم. اصلان توی قلبم جایگاه خاصی داره. از طرفی
علاقۀ زیادی به پیتر دارم و برای لوسی هم احترام زیادی قائلم. اگه دیروز
بهم می گفتین که یک نفر رو انتخاب کنم، قطعا می گفتم پیتر ولی الان
واقعاً نمیتونم بین پیتر و اصلان یکی رو انتخاب کنم.
کدوم یک از کتاب های نارنیا رو بیشتر دوست داری؟
من از هرکدوم از کتابهای نارنیا درس خاصی گرفتم و علاقه ام رو بین
کتابها پخش کردم. اما آخرین نبرد رو بیشتر از همه دوست دارم. ولی بدبختی
اینه که تا وقتی کتابهای قبلی نارنیا رو نخونین، آخرین نبرد به نظر گیج
کننده میاد. اگه همین اول برین سراغ آخرین نبرد، مثل این می مونه که یه
کتاب رو بخرین اما سریع برین سراغ فصل آخرش. خب طبیعیه که فلان وبلاگ
نویس بیاد بگه آخرین نبرد، ضعیف ترین داستان نارنیاست. شک نکنین که بعد
از خوندن شیر کمد جادوگر، صاف رفته سراغ آخرین نبرد تا ببینه آخر داستان
نارنیا چی میشه.
چی شد که با دنیای فانتزی مجازی آشنا شدی؟
با هری پاتر که آشنا شدم، کم کم دنبال مجلات و سایتهایی که درمورد هری
بود رفتم. اول دمنتور رو پیدا کردم خیلی زود اطلاعات مختصری دربارۀ
فانتزی های دیگه به دست آوردم.
چند سال که در فانتزی فعالیت داری؟
حدود دو ساله که یه وبلاگ رو اداره میکنم. اونم درباره یکی از
کتابهایی هست که کارتونش رو هم دیدیم. فکر نکنم بشه بشه توی حوزه فانتزی
قرارش داد اما اونجا تجربه های زیادی درمورد نحوه مدیریت وبلاگ کسب کردم
و قوانینم رو برای اداره وبلاگ، مشخص کردم. غیر از اون وبلاگ، فقط یکی-دو
ترم توی مدرسه هاگوارتز با مدیریت هرمیون جین گرنجر (دامبلدور ششم) به
عنوان دانش آموز شرکت کردم. میشه گفت در زمینه "فانتزی" فعالیت خاصی
انجام ندادم اما درمورد موضوع وبلاگ قبلیم، از پیشکسوت ها به حساب میام.
متاسفانه نمیتونم بیشتر از این درمورد وبلاگ قبلیم صحبت کنم.
چی شد که فکر ساخت این سایت افتادی؟
وقتی دیدم یه سری آدم مریض که اسم خودشون رو گذاشتن منتقد، هرچی از
دهنشون درمیاد به نارنیا نسبت میدن و حتی توی دانشگاهی که درس میخونم هم
از اینجور چرندیات درباره نارنیا گفتن، به قول معروف به رگ غیرتم بر
خورد. من مطمئن بودم که این مغلطه ها از چشم هیچکدوم از طرفدارها دور نمی
مونه اما از خودم می پرسیدم: چرا هیچکس کاری نمیکنه؟ نگران بودم که نکنه
این حرف ها به مرور روی ذهن همه تأثیر بذاره و نسل بعدی واقعاً باورشون
بشه که نارنیا شیطان پرستیه. برای همین تصمیم گرفتم این وبلاگ رو بسازم
تا دور از جنگ و دعوا، چهرۀ واقعی نارنیا رو توی فضای مجازی ثبت کنم.
البته همون طور که اصلان در کتاب صندلی نقره ای گفت، قبل از اینکه ما
بخوایم به نارنیا بریم، اصلان زودتر ما رو احضار میکنه. من اعتقاد دارم
که اصلان منو به ساختن این وبلاگ تشویق کرد. شاید این حرفها کمی عجیب
باشه اما نمیتونم انکارش کنم.
در مقابل افرادی که می گن نارنیا افکار شیطان پرستی رو القا می کنه چه جوابی داری؟
من توی وبلاگم هم گفتم، اگه بخوایم نارنیا رو به شیطان پرستی ربط بدیم
مثل این می مونه که بگیم ماست سیاهه. هرکس این حرفها رو میزنه، یه خط از
نارنیا رو نخونده و اگر هم خونده باشه، ذهنش آمادگی پذیرفتن حقیقت رو
نداره. اینجور آدمها هیچ سند و مدرکی برای حرفاشون ندارن. فقط مغلطه می
کنن. افکار این آدمها رو با یه مثال براتون توضیح میدم: "دیوار موش داره،
موش هم گوش داره، پس دیوار هم گوش داره"! این میشه مغلطه. دو چیزی که به
هم مربوط نیست رو با بازی با کلمات به هم ربط میدن. هیچکدوم از این
نقدها، منابع و مآخذ نداره. مقاله ای که منابع و مآخذ نداشته باشه از هر
نظر بدون اعتباره. من از داخل کتاب براشون مثال میارم که فلان جا داره
میگه اصلان نماد خداست، از اونا هم توقع دارم که برای حرفشون دلیل بیارن
و حرفشون رو به یه کتاب معتبر ارجاع بدن. حالا خیلی وارد بحث مرجع شناسی
نمیشیم. شک نکنین که سواد اینجور آدما از دیپلم فراتر نمیره و هنوز
نمیدونن منابع و مآخذ چیه. اما باید بگم این آدمها برخلاف ظاهرشون از خدا
هم نمی ترسن. چون به راحتی به لوئیس تهمت میزنن که شیطان پرست بوده. این
دروغه و اصلا لوئیس خودش کتابهایی در زمینه خداشناسی داره که یکیشون با
شرح و تفسیر، به تازگی از طرف ناشر کتابهای نارنیا چاپ شده. در آینده توی
وبلاگم بهش اشاره خواهم کرد. خیلی ها می دونن که لوئیس بعد از بحث با
تالکین، مسیحی شد. البته منم نقدهای خودم رو درمورد نارنیا دارم که اگه
حجم درسها اجازه بده، اونا رو خواهم نوشت
به نظرت چرا به نارنیا کمتر از آثار فانتزی دیگه بها داده می شه؟
شاید به این خاطر که طرفدارهای خوبی نداره. هیچکس در زمینه نارنیا
فعالیت مستقل اینترنتی نداشته و همین باعث شده که خیلی ها نارنیا رو به
درستی نشناسن. از قدیم گفتن حرمت امام زاده به متولی هاش هست. منی که
کتابهای نارنیا رو خوندم و فیلمش رو دیدم و ادعا میکنم که عاشقش هستم، چه
اشکالی داره بیام از علاقه ام بنویسم و باعث بشم چند نفر دیگه هم نارنیا
رو بشناسن و ازش چیزی یاد بگیرن؟ اما اکثر طرفدارهای نارنیا (برخلاف
ادعاشون) نه تنها از علاقه شون به نارنیا چیزی ننوشتن، بلکه وقتی به
نارنیا تهمت زدن هم ساکت نشستن. اما شاید اصلان دنبال شخص خاصی می گشته.
کسی که بتونه مدت زیادی یه وبلاگ نارنیایی رو به روز نگه داره. من
وبلاگهای زیادی درمورد نارنیا دیدم که به دو ماه نکشیده تعطیل کردن.
وبلاگهایی هم می شناسم که فقط یک پست دارن یا حتی هیچ پستی ندارن! یه
وبلاگ توی لوکس بلاگ هست که هیچ پستی نداره. البته اصلان هیچوقت یه لشگر
آدم رو از دنیای ما نمی فرسته تا نارنیا رو نجات بدن. نهایتاً چهار نفر
رو می فرسته. پس اگه تعداد وبلاگهای نارنیایی کمه و اکثر وبلاگ نویس های
نارنیایی نمیتونن مدت زیادی ادامه بدن، جای تعجب نداره. امیدوارم همونی
باشم که اصلان انتظار داره.
به نظرت کدوم یکی از بازیگر های فیلم شکل کاراکترشون نبودند؟
جادوگر سپید. می تونین ویژگی های ظاهری جادیس رو توی کتاب خواهرزاده
جادوگر بخونین و با بازیگرش مقایسه کنین. خودتون متوجه میشین که تیلدا
اسوینتون اصلا شبیه توصیفات کتاب نیست. جادیس خیلی قدبلند بود، موهای
بلند و سیاه داشت، زیبا بود اما دلنشین نبود و صورتش بی روح بود...
نظرت درمورد فیلم جدید نارنیا(صندلی نقره ای)چیه؟به نظرت به خوبی کار های قبلی میشه؟
خود کتاب که از نظر داستانی، پتانسیل بالایی داره و میشه یه فیلم خوب
ازش درآورد. اما از اونجایی که کارها و سبک مارک گوردون رو نمی شناسم،
نمیتونم قضاوت کنم. اما امیدوارم نخوان کورکورانه از سبک بتمن نولان (که
داره مد میشه) تقلید کنن و نارنیا رو به اصطلاح "بازسازی" کنن. یه داستان
فلسفی پیچیده اصلا مناسب فیلمهای نارنیا نیست. طرفدارهای خارجی هم خیلی
امیدوار نیستن و توی نظرسنجی ها، بیشتر این گزینه رو انتخاب می کنن: "اگه
اصلا فیلم چهارمی در کار باشه".
علل موفقیت نارنیا از نظر تو چیه؟
به نظر من سادگی، صداقت، و صمیمیت نارنیاست که باعث زیباییش شده. و
البته کمتر کسی مثل لوئیس میتونه مفاهیم پیچیده معنوی و خداشناسی رو توی
دل یه داستان ساده و به ظاهر بچگانه پنهان کنه. به نظر من نارنیا
داستانیه که هم پسرها و هم دخترها ازش لذت می برن. تقریبا تمام پسربچه ها
عاشق ماجراجویی و مبارزه هستن. تقریبا تمام دختربچه ها هم فضای فانتزی،
پری ها، و جادو رو دوست دارن. آرامشی که در نارنیا میشه پیدا کرد هم که
دختر و پسر نداره. نارنیا اثریه که با وجود ظاهر ساده اش، ویژگی های
زیادی رو در خودش جمع کرده. برای خود منم عجیبه که چرا پاسخها اینقدر
طولانی شد! انگار هرچی بیشتر درباره نارنیا فکر کنیم، چیزهای بیشتری به
ذهنمون می رسه.
اگه قرار بود تو هم تو نارنیا باشی دوس داشتی کدوم طرفی باشی و تأثیرت در کل داستان چی باشه؟
اگه بتونم به نارنیا راه پیدا کنم، فقط دوست دارم طرف اصلان باشم و
کمکی برای نجات نارنیا بکنم. مثل همین کاری که الان دارم توی وبلاگم
انجام میدم. خیلی برام فرقی نمیکنه که شاه باشم یا شهربان. هرچند که بدم
نمیاد شاه یا شوالیه باشم. گاهی توی خیالاتم تصور میکنم که وبلاگم بخشی
از نارنیاست و من فرمانروای اون قسمت هستم!
سخن آخر:سخن آخر فقط تشکر از شماست که امکان این مصاحبه رو فراهم کردین. جدی
میگم. تا قبل از اینکه این مصاحبه انجام بشه، واقعاً جایی نبود که بتونم
این حرفها رو درباره نارنیا بگم و جای این حرفها فقط توی دفتر خاطراتم
بود. این مصاحبه بهم امکان داد که بتونم نظرم رو درباره خود نارنیا،
طرفدارهاش، و دشمناش به گوش چند نفر دیگه هم برسونم.
................
نظر فراموش نشه